باورهای غلط درباره استارتاپها
برخی از باورهای غلط درباره استارتاپها در بین همگی یا بهتر است بگوییم در بین بسیاری از افراد جا افتاده است که نه تنها درست نیست بلکه باید از شایع شدن چنین باورهایی جلوگیری کرد و اطلاعات درست را به جای آنها در دسترس عموم قرار دهیم. در زیر به چند مورد از انواع باورهای غلطی که رایجتر هستند میپردازیم.
1. تنها چیزی که نیاز دارید، یک ایده خوب است
برخی فقط به این دلیل که ایده بیهمتایی ندارند، کسب و کار خود را راهاندازی نمیکنند. لازم نیست برای اینکه کارآفرین باشید چرخ را از اول اختراع کنید! هیچ مشکلی وجود ندارد اگر بخواهید یکی از ایدههای موجود را برداشته و با کمی اصلاح و تغییر پیادهسازی کنید!! اگر در مجامع استارتاپی حضور داشته باشید، به زودی یکی از مفاهیم اصلی که خواهید آموخت این مسئله است که ایده به خودی خود هیچ ارزشی ندارد بلکه ویژگیهای شخص کارآفرین و اعضای تیم اوست که موفقیت را تضمین میکند. اگر بخواهیم صادق باشیم، ما در دنیای پسامدرن زندگی میکنیم که تقریباً ایدههای بسیاری مورد بررسی قرار گرفته است. حتی نامهای بزرگی مانند بیل گیتس و استیو جابز اولین کسانی در حوزه کاریشان از نطر ایده نیستند بلکه آنها درست این کار را انجام دادند.
کار کردن بر روی ایدههای موجود اتفاقا برای افرادی که در حال کسب اولین تجربههای کارآفرینی هستند، مسیری کمخطرتر و هوشمندانهتر به نظر میرسد.
2. داشتن سرمایه گذار
اگرچه برای شروع کار خود باید به اندازه کافی از نظر مالی تامین باشید، اما بسیاری از استارتاپهای موفق وجود دارند که سرمایهگذار بزرگی آنها را حمایت نمیکند. ریچارد برانسون ، صاحب “ویرجین” ، در اوایل کارش هیچ سرمایهگذار خارجی نگرفت. مایکل دل، مدیرعامل Dell Technologies، وقتی 19 ساله بود بدون هیچ سرمایه گذاری، فروش کامپیوتر را در اتاق خوابگاه خود آغاز کرد.(در این مورد نمونههای موفق ایرانی بسیاری نیز وجود دارند. )
اگر برای شروع کار خود پول کافی ندارید، فرض نکنید که یافتن یک سرمایه گذار تنها راه برای انجام این کار است. نداشتن سرمایهگذار اولیه مزایایی نیز برای شما خواهد داشت که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد: شما مجبور میشوید روی تواناییهای خود حساب باز کنید، سرمایه گذاران شما را محدود میکنند و گاهی اوقات می بایست به ساز آنها برقصید، هر تصمیمی که بگیرید به راحتی خواهید توانست آن را اجرا کنید و نیاز به مجاب کردن دیگران ندارید.
3. استارتاپ شما باید تمام وقت شما را به خود اختصاص دهد
یکی دیگر از باورهای غلط درباره استارتاپها این است که شما برای ارتقاء کیفیت زندگی تلاش میکنید و اگر کار بر زندگی شما حاکم باشد، به این معنی است که شما به تدریج پرچمهای قرمز شکست را به نمایش درخواهید آورید. شما باید به طور دورهای توقف کنید و نفس بکشید؛ باید روی برنامه کار کنید و به اندازه کافی استراحت کنید. علاوه بر ساعات روزانهای که برای کارهای شخصی و خانوادگی اختصاص میدهید، برای تفریح نیز نیاز به زمان دارید. کار بدون توقف به این معنی است که شما برای خانواده، دوستان و فعالیتهای اوقات فراغت خود زمان نخواهید داشت. اگرچه این واقعیت است که کارآفرینان میتوانند ساعتها بیوقفه کار کنند، اما به این معنی نیست که نمیتوانند زندگی شخصی داشته باشند.
4. کسبوکارها در راس خود به یک شخص با مدرک آکادمیک مرتبط نیاز دارند
اگر به دقت به این موضوع فکر کنید میبینید که آموزش کارآفرینی از طریق دانشگاهها امکانپذیر نیست (علی الخصوص در ایران)، چراکه ساختار دانشگاه این اجازه را نمیدهد که کارآفرین آموزش دهد! برای روشن شدن این مطلب میتوان تنها چند سوال ساده از خود پرسید. مثل اینکه:
چند درصد از کارآفرینان مطرح دنیا از طریق آموزشهای دانشگاهی کارآفرین شدهاند؟ آیا همگی رشتههای مرتبط با حوزه کاری خود خواندهاند؟ در جواب باید بگوییم موسسان اینستاگرام کامپیوتر نخواندهاند، موسسان توئیتر اصلا به دانشگاه نرفتهاند بلکه شرکایی یافتهاند که کامل کننده آنها هستند.
5. شما در ابتدا به فرهنگ سازمانی در تیم خود احتیاج ندارید
ایجاد فرهنگ سازمانی از روز اول، یکی از مهمترین عناصر در رشد است. فرهنگ باید قبل از هرگونه تعریف ویژگی، فعالیت بازاریابی، کد نویسی و موارد دیگر، کاملاً برقرار باشد. لزومی ندارد که مفصل باشد بلکه میتواند بسیار کوتاه باشد. با وجود تصور بسیاری از مردم، فرهنگ سازمانی چیزی نیست که در طی سالیان فعالیت ظاهر شود بلکه این یک مفهوم است که به شکلی دقیق، حداقل در موفق ترین استارتاپها، از همان ابتدا کاملاً مشخص شده است.
به توییتر فکر کنید، جایی که کارمندان در اولویت قرار دارند و از برخی از امتیازات برتر دنیا برخوردار هستند. یا Google را در نظر بگیرید که دفاتر و شرکت آن به نوآوری در جهان مشهور است.
6. مکان جغرافیایی
مورد ششم از باورهای غلط درباره استارتاپها این است که بسیاری از کسانی که در آمریکا هستند فکر میکنند برای راه اندازی یک استارتاپ می بایست به سیلیکون ولی بروند (جایی که مقر اصلی شرکت های بزرگ فناوری دنیا است) و یا کسانی که در ایران به سر میبرند فکر میکنند که اگر در شهر تهران باشند، استارتاپشان با موفقیت بیشتری رو به رو میشود و این یک باور نادرست است. شاید چند سال گذشته چنین باوری تاحدودی درست بود اما این در حالی است که در عصر کنونی که اینترنت در همه جا حضور دارد مکان جغرفیایی به هیچ وجه نمیبایست دغدغه علاقمندان به کارآفرینی باشد.
7.ابتدا محصول کامل، سپس بازاریابی متمرکز
۵۰٪ راه یک استارتاپ، ساخت محصول است و ۵۰٪ ،کارهای دیگر مثل استخدام، ساخت تیم و مدیریت آن، بیمه، مالیات و … است. شرکتهای بزرگ تنها محصولات عالی تولید نمیکنند بلکه محصولات عالی را به همراه توزیع عالی پیش میبرند. روزی که کار خود را شروع میکنید، همان روزی است که باید استراتژی بازاریابی خود را برنامه ریزی کنید. شما باید با محتوا شروع کنید. یک وبلاگ خوب بسازید، شروع به افزایش دامنه کنید و آدرس های ایمیل خود را فعال کنید و به آنها پاسخ دهید.
منابع و مقالات مرتبط:
نظرات کاربران
نظراتتان را با دیگران به اشتراک بگذارید.