از تاسیس دانشگاه شریف تا درخشش در سیلیکون ولی
پرتوی های نابغه؛ از تاسیس دانشگاه شریف تا درخشش در سیلیکون ولی
مصاحبه خواندنی نیویورک تایمز با هادی پرتوی، موسسCode.org
هادی پرتوی در ایران در دوران انقلاب اسلامی بزرگ شد و زمانی که تنها ۱۱ سال داشت همراه خانواده به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد. او در جوانی به مایکروسافت ملحق شد و و در دوران رقابت مرورگرها، روی پروژه اینترنت اکسپلورر کار می کرد.
هادی بعد از ترک مایکروسافت شرکتی به نام Tellme Networks را تاسیس کرد که بعدها با عقد قراردادی به ارزش ۸۰۰ میلیون دلار توسط مایکروسافت خریداری شد. او همچنین یک سرمایه گذار فرشته است (سرمایه گذاری که سرمایه یک یا چند شرکت نوپا را فراهم می کند) و از جمله نخستین حامیان فیسبوک، دراپ باکس و Airbnb به شمار می رود.
خویشاوندان آقای پرتوی نیز مثال او باهوش هستند. برادر دوقلوی او علی نیز پیشتر شرکتی را تاسیس کرد که بعدها نظر مدیران مایکروسافت را به خود جلب کرده و توسط این کمپانی خریداری شد. دارا خسروشاهی پسردایی او ضمن تصدی پست مدیرعاملی در اوبر از مدیران ارشد اینتل، گوگل و بانک سرمایه گذاری Allen & Company و پدرش فیروز پرتوی از پایه ریزان دانشگاه شریف است.
بخش هایی از مصاحبه نیویورک تایمز با هادی پرتوی
والدینت چه می کردند؟
پدر و مادرم هر دو دانش آموخته دانشگاه های آمریکا بودند. پدرم در ام آی تی درس خوانده و مادرم دانشمند علوم رایانه است و در دانشگاه بوستون تحصیل کرده و ما در این زمینه ریشه خانوادگی خوبی داریم. بخشی از چالش من برای زندگی در ایران این بود که کل خانواده ام به غیر از مادر و پدر و برادرم به خارج از کشور مهاجرت کرده بودند و ما در ایران مانده بودیم. علت آنکه ما تصمیم گرفتیم در ایران بمانیم این بود که پدرم [با همراهی جمعی دیگر] دانشگاه شریف را تاسیس کردند. او همیشه می گفت: کشور حالا با چالش های زیادی روبرو شده، اگر سیستم آموزشی آن از هم بپاشد چه اتفاقی می افتد؟
از چه زمانی به تکنولوژی علاقمند شدید؟
وقتی من و برادرم هشت سال داشتیم پدرم با استفاده از یک ماشین حساب قابل برنامه ریزی شروع به آموزش دادن ما کرد. سال بعدش او یک دستگاه کمودور ۶۴ را به خانه آورد. در آن زمان، تفریحات و سرگرمی ها بسیار محدود بودند. نه خبری از اکس باکس بود و نه پلی استیشن و نه اینترنت. بنابراین آن کامپیوتر برای ما حکم نوعی راه فرار از یک زندگی سراسر ترس و دلهره را داشت. آن کمودور تنها چیز خوبی بود که در زندگی مان داشتیم.
چطور از ایران خارج شدید؟
پدرم برای دریافت مجوز خروج از کشور باید به وزارت آموزش و پروش تعهد می داد که بر می گردد و قرار نیست که خانواده اش را برای همیشه از ایران ببرد. برای همین قسم خورد که بر می گردد. وقتی به آمریکا آمدیم اولین جمله ای که به زبان آورد این بود؛ خب، وقت آن شده که برگردم. شما بچه ها میتوانید اینجا بمانید.
مادرم با شنیدن این حرف تعجب کرد و گفت: «در مورد چه حرف می زنی؟ کار ما دیگر در ایران تمام شده.» پدرم اما مصمم بود و گفت: فقط برای یک یا دو سال بر می گردم. من قسم خوردم. قول میدهم پیش شما برگردم. بنابراین ما یک یا دو سالی را بدون پدرمان در آمریکا زندگی کردیم، تنها به این خاطر که پدرم می خواست سر حرفش بماند.
از ورودت به آمریکا بگو
ما وضع مالی خوبی نداشتیم. خانواده ام توان تهیه خانه را نداشتند و به همین خاطر هر چهارنفرمان در یکی از اتاق خواب های خانه مادربزرگم زندگی می کردیم که این کمبود فضا برای پسری ۱۲ ساله بسیار آزاردهنده است. والدینم سه شیفت کار می کردند اما همه درآمدشان را صرف درس و تحصیل ما می کردند. این مساله نیز به ما گوشزد می کرد که تحصیل تا چه اندازه باید برایمان اهمیت داشته باشد. … تحصیل باید اولین اولیت شما برای سرمایه گذاری باشد.
بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه به مایکروسافت پیوستید. در زمان همکاری تان با مایکروسافت روی چه پروژه ای کار می کردید؟
پروژه ای که بیشتر از همه به آن افتخار میکنم اینترنت اکسپلورر است. امروز این مرورگر شاید فرزند ناخلف مرورگرهای تحت وب است. اما زمانی که من به این تیم ملحق شدم تنها ۹ نفر در آنجا کار می کردند و جنگ مرورگرها هنوز شروع نشده بود. من در آن زمان یکی از جذاب ترین تجربیات استارتاپی ام را در شرکتی به بزرگی مایکروسافت پشت سر گذاشتم. نسخه ۵.۰ و ۵.۵ اینترنت اکسپلورر از جمله افتخارات کاری و حرفه ای من هستند. این دو نسخه در آن زمان محصولاتی فوق العاده به نظر می رسیدند.
شما در ادامه یک سرمایه گذار فرشته شدید. چطور تصمیم می گیرید که روی کدام شرکت ها سرمایه گذاری کنید؟
من با مدیران ارشد تکنولوژی در استارتاپ هایی که می خواهم رویشان سرمایه گذاری کنم در رابطه با کدنویسی مصاحبه می کنم. وقتی درو هوستون و آرش فردوسی از دراپ باکس را ملاقات کردم از آنها خواستم که به سیاتل بیایند و در خانه خودم با آنها در مورد کدنویسی مصاحبه کردم. از آنها خواستم لیستی از اعداد را تهیه کرده و ارقام تکراری آن را حذف نمایند. و سوال دیگرم این بود که کدهایی را برای به هم زدن دسته ای از کارت ها بنویسند. هر دوی این تسک ها ساده هستند و فردی که کار را بلد باشد باید بتواند ظرف ۲۰ دقیقه کدهای خواسته شده را بنویسد.
نظرات کاربران
نظراتتان را با دیگران به اشتراک بگذارید.